پلاک 8

دلنوشته...

پلاک 8

دلنوشته...

۱۴ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۹ آبان ۹۲ ، ۲۱:۵۳

الهی...


الهی ضعیفان را پناهی ؛ قاصدان را بر سر راهی ؛ مومنان را گواهی ؛ چه عزیز است آنکس که تو خواهی!

الهی هر که ترا شناسد ؛ کار او باریک و هر که ترا نشناسد ؛ راه او تاریک .

الهی توانائی ده که در راه نیفتیم و بینائی ده که در چاه نیفتیم .

الهی بر عجز خود آگاهم و بر بیچارگی خود گواهم ؛ خواست خواست توست ؛ من چه خواهم .

#خواجه عبدالله انصاری

۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۳:۵۲

سفر به خیر...




از این به بعد من از دوست شر نخواهم دید

سفر به خیر تو را من دگر نخواهم دید

 ***

دگر برای کسی درد دل نخواهم کرد

دگر ز دست خودم دردسر نخواهم دید

***

به ریگ همسفر رودخانه می‌گفتم

از این به بعد تو را همسفر نخواهم دید

***

قبول کن که نفاق از فراق تلخ‌تر است

قبول کن که از این تلخ‌تر نخواهم دید

***

فقط به صاحب اسمم سپردمت، زیرا

که تیر آهم را بی‌اثر نخواهم دید

 

 

۲۶ آبان ۹۲ ، ۱۹:۵۴

رهایی...


پر گرفتم
حتی پرواز را هم تجربه کردم
ای کاش زودتر می رفتی . . .

۲۳ آبان ۹۲ ، ۲۲:۴۳

مدعیان محبت...

سیاه می پوشند...

سیاه می کنند...

سیاهی می زنند...

در مجلس تو ای بهترینم سینه می خراشند و فریاد وا حسرتا ...وا حسینا سر می دهند...

اما ...

نه بوی تو را می دهند و نه حتی لحظه ای شبیه تو رفتار می کنند...

شک دارم بدانند مقامت را...

شک دارم بشناسند مرتبه ات را...

و یقین دارم از سیره و روش تو به اندازه یک کربلا دورند...

من تو را به محبت می شناسم حسین جان...

به عشق...

به جنون....

اما در این جماعت پرصدا جز همان صدا اثری یا نشانی که از تو باشد نمی یابم...

بگذار بمانند در این وهم محبت...

چه ساده باورند که فکر کردند حسینی شدند...حال آنکه نه محبت را فهمیده اند و نه بخشش و رأفت را از تو آموخته اند...

بگذار بمانند در این خیال خام که در مُِحرم تو مَحرم شدند...

بگذار بمانند...




۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۸:۱۹

علمدار جان...


ای چشم تو بیمار ، گرفتار ، گرفتار

برخیز چه پیشامده این بار علمدار

***

گیریم که دست و علم و مشک بیفتد

برخیز فدای سرت انگار نه انگار

#یا_اباالفضل

۱۷ آبان ۹۲ ، ۱۹:۳۹

مسیح حسین...



من به دستان کوچک تو ایمان دارم...ای مسیح حسین...

گره گشای دلم باش...

۱۵ آبان ۹۲ ، ۲۰:۰۴

اشکم برای تو ...



کشتی نجات آدمیان احتیاج به اقیانوس ندارد....

این کشتی از روی قطره اشکی می گذرد که برای حسین (ع) ریخته شود .

علامه جعفری (ره)


۱۳ آبان ۹۲ ، ۲۲:۰۲

حضرت عشق...


کیستم من که به تکرار غمت بنشینم؟

عشق هرروز به تکرار تو بر می خیزد...

"یا حسین(ع)"


۱۱ آبان ۹۲ ، ۲۳:۴۳

این رسم دنیاست...




تنها یک برگ مانده بود …
درخت گفت : منتظرت میمانم !
برگ گفت : تا بهار خداحافظ !
بهار شد ولی درخت میان آن همه برگ او را فراموش کرده بود …

۰۷ آبان ۹۲ ، ۱۹:۵۱

بی خیال تو ...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید