پلاک 8

دلنوشته...

پلاک 8

دلنوشته...

۲۳ آبان ۹۲ ، ۲۲:۴۳

مدعیان محبت...

سیاه می پوشند...

سیاه می کنند...

سیاهی می زنند...

در مجلس تو ای بهترینم سینه می خراشند و فریاد وا حسرتا ...وا حسینا سر می دهند...

اما ...

نه بوی تو را می دهند و نه حتی لحظه ای شبیه تو رفتار می کنند...

شک دارم بدانند مقامت را...

شک دارم بشناسند مرتبه ات را...

و یقین دارم از سیره و روش تو به اندازه یک کربلا دورند...

من تو را به محبت می شناسم حسین جان...

به عشق...

به جنون....

اما در این جماعت پرصدا جز همان صدا اثری یا نشانی که از تو باشد نمی یابم...

بگذار بمانند در این وهم محبت...

چه ساده باورند که فکر کردند حسینی شدند...حال آنکه نه محبت را فهمیده اند و نه بخشش و رأفت را از تو آموخته اند...

بگذار بمانند در این خیال خام که در مُِحرم تو مَحرم شدند...

بگذار بمانند...




۹۲/۰۸/۲۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی